گاری رجبعلی را پر از لبو کرده است. بهدست زنان شمالی، مجمعه (سینی بزرگ) داده و داخلش را هفتسین چیده است. در خانه بیبیرباب، همه را دور کرسی جمع کرده است. تخمه و هندوانه روی کرسی و سماور کنار بیبی، صفا و صمیمیت قدیم را بهزیبایی به تصویر کشیده است.
آنقدر حس خوبی از دیدنشان به انسان دست میدهد که از تماشایش سیر نمیشوی. هرچه بیشتر جزئیات را میبینی، بیشتر در خاطرات قدیم غرق میشوی. به خودت که میآیی، باز به این فکر میکنی که خالق این آثار چه هنر ویژهای دارد.
فریده چاردهی هنرمند شصتوچهارساله محله آزادشهر است که فقط با طلق و پارچه، فضا و سبک زندگیهای قدیم را تصویرسازی میکند. بهگفته خودش این هنر در کل ایران منحصربهفرد است و تا حالا ندیده و نشنیده که کسی مشابه کار او را انجام دهد؛ اما اینکه او چطور توانسته است این هنر را یاد بگیرد، داستان خودش را دارد.
روی میز اتاقش فقط یک چراغ کوچک الکلی است و یک قیچی. آنطرفتر روی قفسههای کمد، دو تا بغچه بزرگ گذاشته که پر از پارچه و سرقیچی است. روی دیگر قفسهها هم جعبههای مختلفی هست؛ یکی پر از قلممو و مداد رنگی است، یکی پر از عروسک، دیگری پر از تکههای مو. چند جعبه پر از وسایلی هستند که بهظاهر خرتوپرت و از وسایل بازیافتی هستند، اما انگار همینها ابزارهای اصلی فریدهخانم در خلق عروسکهای طلقیاش هستند.
میدانستیم که او طلق را حرارت میدهد و با آن عروسک درست میکند، اما برایمان عجیب و تا حدی غیرقابل تصور بود. ابتدا سراغ آثارش میرویم. روی هر کدام از میزهای خانه او عروسکهایش جا خوش کردهاند. روی یک میز عروسکهای سلمانی اوسرمضان است که کنار خیابان دارد مو کوتاه میکند و شاگردش هم چای دارچین برایشان درست کرده است.
روی میز دیگر، کرسی خانه بیبیرباب را به تصویر کشیده است؛ یک اتاق طلقی که دخترپسرها، عروسدامادها و نوههای بیبی را دور کرسی نشان میدهد. پردههای اتاق بیبی را به همان سبک سنتی قدیم تصویرسازی کرده است.
سماور بیبی و چراغ گردسوز کنار اتاق که رویش دیگ مسی گذاشته شده، پشتیهای کنار دیوار، روپشتیهای توری، پتویی که رویش ملافه گلدار بنفش کشیده شده و کنار دیوار گذاشته شده، استکانهای باریک لبطلایی و نعلبکیهای گل قرمز، همه و همه را با طلق و پارچه درست کرده است. لباسها و پارچهها، همان طرح و رنگهای قدیم را دارند.
فریدهخانم به اطرافیانش گفته پارچههای قدیمیشان را به او بدهند. چادر سر بیبی و لباس تن دخترها و پسرهایش از همین پارچههای قدیمی است. حتی فرش، طرح و رنگ فرشهای دستباف قدیم را دارد.
اثر دیگر، یادآور دورانی است که از مطبهای دندانپزشکی خبری نبود و در خانه یا کنار خیابان، دندان فرد را با انبر میکشیدند. یک اثر هم ضربالمثل از هول حلیم در دیگ افتادن را به تصویر کشیده است. هرکدام از اینها اینقدر جزئیات دارند که باید برداریم و ریزبهریز نگاهش کنیم.
فریدهخانم درحالیکه گاری رجبعلی را در دست گرفته است، برایمان توضیح میدهد: سر این رجبعلی و بدنش را با گل سفال قالبگیری کردهام. بعد طلق را حرارت دادم و روی قالب کشیدهام تا به همان شکل قالب در بیاید. لباسهایش را هم خودم دوختهام.
او دست رجبعلی را از روی دست عروسک قالب زده است. چرخهای گاری را با سر دبههای پلاستیکی قالب گرفته، طلق را حرارت داده و روی در دبه گذاشته و بعد، آن طلق فرمگرفته را بهعنوان چرخ گذاشته است. پیچ وسط چرخها با ته خودکار قالب گرفته شده است. روی گاری هم به همان سبک گاریهای قدیم نقاشی شده است.
فریدهخانم میگوید: همه اینها را با همان خاطراتی که از قدیم در ذهنم دارم، میسازم. وقتی از او میخواهیم از نزدیک شیوه کارش را نشانمان دهد، یک طلق را برش میزند و روی چراغ الکلی حرارت میدهد. بعد که نرم شد، روی قالب میکشد. میزان حرارت، یکی از فوتوفنهای سخت کارش است. حرارت زیاد، باعث تغییر رنگ طلق و در نهایت آبشدن آن میشود. اگر هم حرارت کم باشد، طلق بهدرستی شکل نمیگیرد.
قالبهایش هر چیزی میتواند باشد. قالب صورت و بدن را خودش با گل سفال درست میکند. برای ساخت وسایل، از وسایل بازیافتی و دورریختنی مثل در قوطیهای سس و رب، سر شیشه نوشابه، خودکارهای تمامشده و... بهعنوان قالب استفاده میکند.
او بعد از اینکه طلق را روی قالب صورت میکشد، صبر میکند تا خنک شود. سپس خودش دست به قلم میشود و ابروها و چشم و دهان عروسک را نقاشی میکند. موهایش را از موهای عروسکهای بیاستفاده یا حتی موهای طبیعی خودش و دیگران که کوتاه کرده است، میگذارد. روی اشیا هم طرح و نقشهای قدیم را میکشد. گاهی طلق روی قالب جمع میشود و باید چندبار قالبگیری کند، اما چنان با صبر و حوصله این کار را انجام میدهد که توجهی به گذر زمان ندارد.
همه عروسکهای ساختهشده او هویتی هستند و سبک زندگی مردمان قدیم، مشاغل قدیم و ضربالمثلهای کهن را نشان میدهند.
فریدهخانم ساکهای بزرگ پر از سرقیچی و پارچهها را باز میکند و میگوید: هرجا میروم، به همه میگویم اگر پارچه قدیمی دارند به من بدهند. همان تکهپارچههای قدیمی را با همان مدلهای قدیم میدوزم.
هرجا میروم، به همه میگویم اگر پارچه قدیمی دارند به من بدهند. تکهپارچههای قدیمی را با همان مدلهای قدیم میدوزم
او چند عروسک درست کرده است که پوشش زنان شمالی را دارند و در مجمعه دستانشان سفره هفتسین قرار دارد. مجمعه روی هم در قوطی رب است که با حرارت، دورش را هلالی کرده و با زدن رنگ خاکستری، آن را درست شبیه سینیهای قدیم درآورده است.
ظرفهایی که با سر شیشه نوشابه قالب زده و با قلممو طرحهای سفالی یا گل قرمز را روی آن انداخته است، ظرفهایی شدهاند که سیر و سنجد و بقیه وسایل هفتسین را در آنها گذاشته است.
فریدهخانم هجده سال است که مشغول این هنر است. او تعریف میکند: حدود سال ۱۳۸۳ که دخترم دانشگاه کرج قبول شد، خانه و زندگیمان را به آنجا منتقل کردیم. سال ۱۳۸۴ در کرج نمایشگاهی دایر بود. آنجا آقایی بهنام حبیبالله دلشکیب حضور داشت که همین عروسکهای طلقی را درست میکرد. وقتی از او خواستم به من یاد دهد، گفت این هنر ابداع خودش است و بهنام خودش هم ثبت شده است. به هیچکسی هم آن را آموزش نداده بود، اما قبول کرد که به من یاد دهد.
فریدهخانم مدتی در کارگاه دلشکیب کار میکند و طوری این هنر را یاد میگیرد که دلشکیب سفارشهایش را به او میداده است. او میگوید: متأسفانه بعد از مدت کوتاهی دلشکیب فوت کرد و تا جایی که میدانم، فقط من هستم که این هنر را یاد دارم.
بهگفته او، مرحوم دلشکیب نیز مشاغل و سبک زندگی قدیمی را درست میکرده است و بیست سال زمان گذاشته بود تا مشاغل نانوایی، حلبسازی، شیشهگری، زغالفروشی، لحافدوزی و... را با طلق تصویرسازی کند. حتی تابلو بزرگی داشته که پرچم و سبک پوشش همه کشورها را نشان میداده است.
سال ۱۳۸۸ که تحصیلات دختر فریدهخانم تمام میشود، او دوباره به مشهد بازمیگردد و در بولوار جلال آلاحمد ساکن میشود، اما بهدلیل علاقهای که به این هنر پیدا کرده بود، آن را ادامه میدهد. او در امتداد راه استادش، عروسکهایی میسازد که جنبههای دیگری از زندگی مردمان قدیم را نشان میدهند.
این هنرمند در سالهای گذشته در نمایشگاههای مختلفی شرکت و آثارش را عرضه کرده است. او میگوید: وقتی مردم اینها را میبینند، اگر سنشان زیاد باشد، یاد خاطرات قدیمشان میافتند. حتی بهعنوان مثال بعضیها میگویند که بیبی یا رجبعلی شبیه مادربزرگ و عموی خودشان است. افراد جوان هم حسرت سادگی و صفا و صمیمیت قدیم را میخورند و درباره بعضی وسایل مثل چراغ گردسوز و نحوه استفاده از آن و مشکلاتی که داشته است، سؤال میپرسند.
او در خاطراتش یاد یک پارچهفروش میکند و میگوید: یکی از فروشگاههای پارچهفروشی بزرگ کرج وقتی کارهایم را دید، خواست برایش طرحی بزنم. من هم الاغی را درست کردم که رویش طاقهای پارچه قرار داشت و خانمها بهسبک قدیم درحال خرید پارچه بودند. فریدهخانم بعد از تحویلدادن این اثر، مدتی در مغازه میماند تا واکنش مردم را ببیند.
او تعریف میکند: خیلیها قصد خرید نداشتند، اما همین که از پشت شیشه مغازه، الاغ و پارچههایش را میدیدند، اینقدر برایشان جذاب بود که میآمدند داخل. بعضیها هم با آن عکس میگرفتند و همین تصویر به ظاهر ساده، اینقدر آنها را در عالم خاطرات فروبرده بود که دو تا خانم، بعد از خرید و هنگام خروج از فروشگاه میگفتند ما هنوز داریم خاطرات قدیم را برای همدیگر تعریف میکنیم.
او همچنین یاد روزی میکند که در یکی از نمایشگاهها با طلق، ظرف آش را طراحی کرده بود: آن روز یک خانم باردار آمد و، چون فکر کرده بود آش واقعی است، میخواست آن را بخرد. وقتی گفتم این ماکت است و با طلق درست شده است، باورش نمیشد. خوشبختانه در نزدیکیمان یک غرفه بود که آش داشت. چون باردار بود، خودم از آن غرفه برایش آش سفارش دادم، اما این خانم تا آخر که آش را خورد، این ماکت را وارسی میکرد و میگفت چقدر طبیعی است.
عروسکهای طلقی فریدهخانم برای کودکان نیز جذابیت دارد، طوری که بچههای اقوام از او میخواهند برایشان درست کند. فریدهخانم به مناسبتهایی مانند تولد، برحسب علایقی که هر بچه دارد، برایش زمین کشاورزی با بیل و چاه و... یا آشپزخانه و دیگ روی آتش و... درست میکند و اینها اسباببازیهایی میشوند که بچهها بیشتر از دیگر اسباببازیهایشان به آنها علاقه دارند.
فریدهخانم ایدههای زیادی در سر دارد. او میخواهد مجموعهای با نام گاریهای رجبعلی درست کند؛ هر گاری هم نشاندهنده یکی از مشاغل قدیم باشد. همچنین دنبال تصویرسازی ضربالمثلهای مختلف است.
دوست دارد این عروسکها ابزاری برای نشاندادن هویت، فرهنگ و آدابورسوم مردم قدیم مشهد باشد
بهتصویرکشیدن دورهمیهای روی بالکن خانههای آپارتمانی از دیگر افکاری است که در سر دارد و دربارهاش اینطور میگوید: تا الان فقط زندگی مردمان قدیم را به تصویر کشیدهام، اما بهعنوان مثال، وقتی مردم دورهمی زیر کرسی را میبینند، خیلی حسرت میخورند، در نتیجه میخواهم دورهمی روی بالکن را هم درست کنم تا بدانند در هر حالی میتوان خوش بود و از باهمبودن لذت برد.
او نمیداند این آثارش جایی ثبت میشود یا نه. بهقول خودش در سایه کار میکند و جزو هنرمندان ناشناخته است، اما دوست دارد این عروسکها ابزاری برای نشاندادن هویت، فرهنگ و آدابورسوم مردم قدیم مشهد باشد.
بهنظر او هویت ایرانی اینقدر زیبایی و اصالت دارد که موردتوجه غیرایرانیها هم قرار میگیرد. یکی از اقوام فریدهخانم که ساکن کشور فرانسه است، از او خواسته است گاری رجبعلی و سفره هفتسین را برایش بفرستد.
این سفارش اکنون در خانه او قرار دارد و به فریدهخانم پیام داده و گفته است که چقدر این عروسکهای او این سنت اصیل ایران را بهخوبی به تصویر کشیدهاند و فرانسویها با دیدن آن شگفتزده میشوند و سؤالهای متعدد درباره هفتسین ایرانی میپرسند.
فریدهخانم هنرهای دیگری هم دارد. روی دیوارهای اتاق کارش تابلوهایی سهبعدی و برجسته قرار دارد که اینها هم نشاندهنده سبک پوشش و زندگی مردمان قدیم است.
مکرومهبافی از دیگر هنرهایی است که این بانوی هنرمند دارد. او کوسن، کیف، صندل و... را با نخ مکرومه میبافد. یادگرفتن مکرومه برایش کار سختی نبوده، چراکه از قدیم قلاببافی و بافتنی را انجام میداده است.
او با لبخندی دلنشین که از ابتدای مصاحبه بر لب دارد، میگوید: درست است که هنوز فقط چهاردهسالوخردهای سن دارم، اما، چون قلاببافی خیلی ریز است، اکنون که مکرومه میبافم، برایم راحتتر است و چشمانم کمتر اذیت میشود.
* این گزارش پنجشنبه ۱۷ اسفندماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۴۲ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.